صفحه ها
دسته
لیــنک ویژه دانلود موسـقی
دست نوشته های تنهایی من
ترفند
دلتنگی من غم تنهایی
قالب های بلاگفا
موسقی
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 364138
تعداد نوشته ها : 113
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
یوسف و زلیخا

اما وصال یوسف و زلیخا پس از پیموده شدن مسیری طولانی میسر می‌شود. در واقع یوسف آن گاه حاضر می‌شود که زلیخا را به همسری خود برگزیند که او دیگر مقام درباری خویش را از دست داده و محنت‌زده و پیر گشته است و مهم‌تر از همه، دست از بت‌پرستی شسته است. در واقع موقعیت یوسف و زلیخا در همه جای داستان در تقابل با یکدیگر قرار می‌گیرد، از جمله آن گاه که زلیخا ـ در مقطعی از زمان ـ با قدرت کامل در برابر یوسف قد علم کرده بود؛ یوسف (ع) در برابر او در تنگنا قرار گرفته بود. اما در پایان داستان که یوسف در اوج عزت و شکوه زندگی می‌کند، زلیخا به حضیض خواری کشانده می‌شود. با وجود چنین تضادهایی، داستان از توازن و تناسب برخوردار می‌شود. چرا که «تناسب یا ارتباط بین دو چیز، به دو وسیله آشکار می‌شود. یکی از نظر تضاد و اختلاف آنها با یکدیگر و دیگر از جهت هماهنگی آنهاست. با این کیفیت که دو چیز که با هم مربوط می‌شوند یا برخلاف یکدیگر و یا به معیت هم کار می‌کنند.»اما ازدواج کردن یوسف زیبارو با زلیخای محنت‌زده و پیرگشته در دو منظومه «جامی» و «خاوری» به وسیله دعا کردن یوسف بر زلیخا قابل حل می‌شود. آن چنان که روزی زلیخا بر سر راه یوسف قرار می‌گیرد و از او حاجات خویش را می‌طلبد:

بگفتش که ای مهین بانوی یوسف
به نیرویت قوی بازوی یوسف
به ما یحتاج خود ز اسباب شاهی
بگو تا بخشمت چندان که خواهی
زلیخا گفت: زیر سقف مینا
نخستم دیده باید کرد بینا
... شود زایل ز جسمم ناتوانی
درآید بر تنم حسن و جوانی
شود قامت به رعنایی چو سروم
به سروت آشیان بندد تذروم
... اجابت چهرة دعوت چو آراست
زلیخا شد به آن صورت که می‌خواست.

(خاوری؛ 69؛ ص 346)

بگفتا: حاجت تو چیست امروز؟
ضمان حاجت تو کیست امروز؟
بگفت: اول جمال است و جوانی
بدان‌گونه که خود دیدی و دانی
دگر چشمی که دیدار تو بینم
گلی از باغ رخسار تو چینم
بجنبانید لب، یوسف دعا را
روان کرد از دو لب آب بقا را
جمال مرده‌اش را زندگی داد
رخش را خلعت فرخندگی داد.

(جامی؛ 78؛ ص 182)

در منظومه «منسوب به فردوسی» زلیخا پس از آنکه سر راه یوسف قرار می‌گیرد؛ به امر یوسف به بارگاهش دعوت می‌شود و در آنجا خود را معرفی می‌کند و در مورد حوائج خویش به یعقوب چنین می‌گوید:

یکی آنکه در کفر، نگذاردم
ز چنگال دیوان برون آردم
بدارد به اسلام ارزانی‌ام 
ز رنج آورد سوی آسانی‌ام
دوم آنکه از سر جوانم کند            
بدانسان که بودم، چنانم کند
سه دیگر که باشم به مهر خدای
درستی و پاکی تن، من به جای
چهارم که یوسف بود شوی من
دلش مهربان و هواجوی من.

(منسوب به فردوسی؛ 49؛ ص 326)

تاوت اصلی که منظومه «منسوب به فردوسی» در این قسمت با منظومه‌های «جامی» و «خاوری» دارد؛ این است که در منظومه «منسوب به فردوسی» زلیخا حاجات خویش را از یعقوب طلب می‌کند. در حالی که در دو اثر دیگر زلیخا از یوسف حاجت و نیاز خود را می‌جوید. این موضوع را می‌توان به آغاز داستان، در این منظومه‌ها پیوند داد. یعنی همان‌طور که داستان در منظومه «منسوب به فردوسی» با یعقوب و حوادث زندگی او آغاز می‌شود، در پایان داستان هم این شخصیت حضوری همچنان پایا دارد؛ به گونه‌ای که در رسیدن زلیخا به یوسف او نقش اصلی را دارد. حال آنکه در دو منظومه دیگر داستان با عشق و دلدادگی زلیخا بر یوسف آغاز می‌شود و در پایان داستان نیز، گره وصال با دست یوسف باز می‌شود و هیچ گونه واسطه‌ای در این میان نمی‌گنجد.

 نتیجه‌گیری:

با بررسی یوسف و زلیخای «منسوب به فردوسی»، «خاوری» و «جامی» این نتیجه حاصل می‌شود که این آثار در خطوط اصلی که قرآن از این داستان ارائه می‌دهد، با یکدیگر اختلافی ندارند؛ اما در میزان استفاده از روایت تورات با یکدیگر اختلاف دارند. در بین این آثار منظومه «منسوب به فردوسی» بیش از دیگر منظومه‌ها از روایت تورات تأثیر پذیرفته است.

از دیگر وجوه اختلاف این آثار، نحوه پرداختن به موضوع عشق است. در منظومه «منسوب به فردوسی» حادثه عشق زلیخا به یوسف در توالی حوادث دیگر رخ می‌دهد و هیچ برجستگی‌ای نسبت به مضامین دیگر داستان ندارد. اما در دو اثر دیگر، موضوع عشق خیلی عمیق‌تر جلوه‌گر می‌شود و مخصوصاً در منظومه جامی، عشق جسمانی محملی است برای رسیدن به عشق روحانی. در منظومه «جامی» و «خاوری» مضمون عشق از ابتدا تا پایان داستان امتداد دارد، گاه اوج می‌گیرد و گاه فرو می‌نشیند و حتی زمانی که فرو نشسته است، حالت انتظار و تعلیقی را ایجاد می‌کند، تا آن گاه که بار دیگر از آن سخن به میان می‌آید؛ شور و شوقی بیشتر را به وجود آورد.
نویسنده : زهرا حسینی


دسته ها : دانستنی ها
جمعه نهم 12 1387
X