صفحه ها
دسته
لیــنک ویژه دانلود موسـقی
دست نوشته های تنهایی من
ترفند
دلتنگی من غم تنهایی
قالب های بلاگفا
موسقی
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 376136
تعداد نوشته ها : 113
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
مردوزن
یکی از نیازهای اساسی زندگی انسان، تعامل و ارتباط با دیگران است. انسان در طول رشد خود، پیوسته برای بقا و پیشرفت خویش، محتاج ارتباط با دیگران است که بین این امر با سلامت رابطه ای نزدیک وجود دارد. تمام انسان ها به دنبال یافتن کسانی هستند که با آن ها احساس خوش بختی کنند و از زندگی با آن ها لذت ببرند و در کنارشان منفعت بیشتری کسب کنند. در بین ارتباطات انسانی، نیاز به ارتباط با جنس مخالف هم در مقطعی از زندگی انسان مطرح می شود و این زمانی است که پسر و دختر تصمیم می گیرند تا همسر آینده را انتخاب کنند و در این ارتباط مقطعی که لازمه شناخت از همدیگر است، اصولی مطرح هستند.
باید توجه داشت که نیروی پیوندجویی دو جنس مخالف، دل دادگی های پسرانه و دلبری های دخترانه و دل بستگی های طرفین، در قشر جوان وجود دارد. البته این ارتباط ها و علاقه ها منشأ تشکیل خانواده و بقای نسل و ادامه حیات می گردند، ولی باید در چارچوب اصولی اخلاقی و شرعی باشند.
گاهی این علاقه ی درونی به جنس مخالف و نیاز به ارتباط با او، از چارچوب هنجارهای اجتماعی و دینی خارج می شود و به سوی بی عفّتی و گناه کشیده می شود که این امر بسیار ناشایست و غیراخلاقی است.
در این مقالات ، سعی خواهد شد تا چارچوب ارتباط با جنس مخالف، که گاهی برای انتخاب همسر لازم است، طبق معیارهای اسلامی و اخلاقی بیان گردد تا نوجوانان عزیز از شرایط آن مطّلع گردند. اما پیش از بیان اصول ارزشی و اخلاقی ارتباط، لازم است تعریف دوستی با جنس مخالف بیان گردد ـ تا خدای ناکرده ـ جوانان عزیز به این عمل ضدارزشی و حرام گرفتار نشوند.

 تعریف «دوستی دختر و پسر»

بر اساس قواعد کلی حاکم بر ارتباط میان فردی، نمی توان هر ارتباطی را «دوستی دختر و پسر» نامید، بلکه می توان گفت: «دوستی دختر و پسر» یعنی: ارتباطی که بین دو جنس مخالف وجود دارد و در این ارتباط، محبت، صمیمیت، عشق و علاقه ی قلبی ویژه وجود دارد و از این رو، ارتباط دو کودک یا ارتباط تحصیلی یا ارتباط معلم با شاگرد و مانند آن، که برای اهداف خاصی است، نمی تواند از مقوله دوستی دختر و پسر باشد.

 انگیزه های برقراری ارتباط با جنس مخالف

1. وعده ازدواج: یکی از بهانه های ارتباط بین پسران و دختران وعده ازدواج از ناحیه پسر است و معمولا با این وعده ها پسران با دختران ارتباط پیدا می کنند. در حقیقت، دختر و پسر با طرح مسئله «ازدواج» با یکدیگر رفاقت کرده، سعی می کنند نیازهای عاطفی همدیگر را برآورده کنند، اما حقیقت امر این است که این وعده ها در حدّ خیال بافی می مانند و جامه عمل نمی پوشند; زیرا خانواده  چنین افرادی را در حدّ لازم پخته و شایسته برای ازدواج نمی یابند، طرح مسئله «ازدواج» از سوی پسر اگر هم صورت گیرد، با مخالفت خانواده اش روبه رو می شود و حتی اگر پسر به خواستگاری دختر نیز برود، خانواده دختر چنین ازدواجی را نمی پسندند. بنابراین، وجود فکر ازدواج در بین دختران و پسران تنها نوعی ساز و کار دفاعی برای ایجاد رضایت خاطر و رهایی از اضطرابی است که در نتیجه عملِ بر خلاف قواعد و هنجارهای خانواده و جامعه صورت می گیرد.
دسته ها : Love - دانستنی ها
پنج شنبه یازدهم 4 1388

درگفتگو با همسرتان، لحن سخن را به جای تحکمی و آمرانه و با واژه های تند وخارج ازنزاکت به آهنگ ملایم و لحن پیشنهادی با واژها وجمله های لطیف و محترمانه تغییر دهید. زیرا سخن گفتن به صورت دستوری و آمرانه به غرور همسرتان لطمه وارد می کند واثرات منفی ویرانگری به بار می آورد.

همسران

انتقاد سازنده به جای انتقاد مخرب :

سعی کنید در زندگی مشترک نسبت به برخی از رفتارها و عیوب احتمالی همسرتان به جای انتقادهای مخرب، انتقادهای سازنده داشته باشید، زیرا همزمان با تکرار انتقاد مخرب در خانواده ، روابط محبت آمیز جای خود را به ستیزه جویی و تلخکامی داده و روابط سالم و دوستانه به خصومت و دشمنی تبدیل می شود. انتقاد اگر به جای خود و با روش صحیح و مناسب انجام گیرد، یک شیوه تربیتی کار آمد و مؤثر خواهد بود .

راز داری دربرابر افشاگری

یکی از مهمترین عواملی که به نگهداری چارچوب حریم خانوادگی لطمه می زند و تعادل آن را درهم می ریزد ، بازگو کردن اسرار و رازهای درون خانواده نزد دیگران است. ضروری است زن و شوهر در جهت حفظ حرمت ها و احترامات، اسرار یکدیگر را نزد دیگران فاش نکنند و آن را امانتی از جانب یکدیگر نزد خودشان تلقی نمایند.

ارزش کارها

هرگز تصور نکنید که کار بیرون از منزل با ارزش و کار درون منزل بی ارزش است. ارزش کار را محیط آن تعیین نمی کند ، بلکه انگیزه های انسانی و اخلاقی ، تلاش و مجاهدت ،عشق و ایثار و نتیجه عمل انسان است که بدان کار ارزش می دهد. بنابراین بهتر است به همسرتان بگویید که کار او در منزل برایتان فوق العاده با ارزش و مهم است. در این صورت خانه شما تبدیل به یک گلستان مملو از گلهای صمیمیت ، شادی ، نشاط ، عشق ، امید . پویایی ، سازندگی ، خوشبختی و سعادت خواهد شد.

اگر در گذشته زندگی مطابق دلخواه تان نبوده و یا احتمالاً با شکست مواجه بوده اید، آینده را فدای گذشته نکنید.

پرهیز از خودکم بینی :

از احساس یاس، افسردگی و بی اعتمادی نسبت به خودتان فاصله بگیرید. می توان با بهتر زندگی کردن و برخورد مثبت و عقلانی ،از رنجهای زیاد و استرس های روانی کاست. مطمئن باشید اگر بخواهید می توانید و هیچ یک از خواسته های منطقی و آرمانهای خوب و مثبت، دور از دسترس نخواهد بود.

بدرقه و استقبال از همسر :

زن و شوهر به خوبی می دانند که شریک زندگی شان همیشه به محبت صادقانه نیاز دارد و خریدار نگاه های پر از عشق و امید است . از این رو همواره خصوصاً هنگام خروج ازمنزل ، با چشمان پرمهر و نگاههای پر جاذبه ، امواجی از محبت و دوستی را به دل و جان همسر خود روانه می کنند، چه زیباست هنگام بیرون رفتن شوهر از خانه، زن چند قدمی پشت سر وی حرکت نماید و او را تا در منزل بدرقه کند

دسته ها : Love - دانستنی ها
پنج شنبه بیست و هشتم 3 1388

 عشق
پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. پشت سر هر آنچه که دوستش می داری.
و تو برای اینکه معشوقت را از دست ندهی، بهتر است بالاتر را نگاه نکنی. زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند.
پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی، اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح، خدا چندان کاری به کارت ندارد. اجازه می دهد که عاشقی کنی، تماشایت می کند و می گذارد که شادمان باشی.اما هر چه که در عشق ثابت قدم تر شوی، خدا با تو سختگیرتر می شود. هر قدر که در عاشقی عمیق تر شوی و پاکبازتر و هر اندازه که عشقت ناب تر شود و زیباتر، بیشتر باید از خدا بترسی. زیرا خدا از عشق های پاک وعمیق و ناب و زیبا نمی گذرد، مگر آنکه آن را به نام خودش تمام کند.
پشت سر هر معشوقی، خدا ایستاده است و هر گامی که تو در عشق برمی داری، خدا هم گامی در غیرت برمی دارد. تو عاشق تر می شوی و خدا غیورتر.
و آنگاه که گمان می کنی معشوق چه دست یافتنی است و وصل چه ممکن و عشق چه آسان، خدا وارد کار می شود و خیالت را درهم می ریزد و معشوقت را درهم می کوبد؛ معشوقت، هر کس که باشد و هر جا که باشد و هر قدر که باشد. خدا هرگز نمی گذارد میان تو و او، چیزی فاصله بیندازد.
معشوقت می شکند و تو ناامید می شوی و نمی دانی که ناامیدی زیباترین نتیجه عشق است. ناامیدی از اینجا و آنجا، ناامیدی از این کس و آن کس. ناامیدی از این چیز و آن چیز.
تو ناامید می شوی و گمان می کنی که عشق بیهوده ترین کارهاست. و برآنی که شکست خورده ای و خیال می کنی که آن همه شور و آن همه ذوق و آن همه عشق را تلف کرده ای.
اما خوب که نگاه کنی می بینی حتی قطره ای از عشقت، حتی قطره ای هم هدر نرفته است. خدا همه را جمع کرده و همه را برای خویش برداشته و به حساب خود گذاشته است.
خدا به تو می گوید: مگر نمی دانستی که پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است؟ تو برای من بود که این همه راه آمده ای و برای من بود که این همه رنج برده ای و برای من بود که این همه عشق ورزیده ای. پس به پاس این، قلبت را و روحت را و دنیایت را وسعت می بخشم و از بی نیازی نصیبی به تو می دهم. و این ثروتی است که هیچ کس ندارد تا به تو ارزانی اش کند.
*
فردا اما تو باز عاشق می شوی تا عمیق تر شوی و وسیع تر و بزرگ تر و ناامیدتر. تا بی نیازتر شوی و به او نزدیکتر.

دسته ها : Love - عشقولانه
چهارشنبه بیست و ششم 1 1388

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد! کس به داغ دل باغ دل نداد

ای وای! های های عزا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

"بادا" مباد گشت و "مبادا" به باد رفت

"آیا" ز یاد رفت و "چرا" در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم نا تمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست

دسته ها : Love - عشقولانه
پنج شنبه ششم 1 1388

به شب وصلت جانا دیوانه شدم

به شمع رویت جانا دیوانه شدم

به مه روی تو من جانا حیران و ماتم

ز غم عشق تو شد جانا صبرو ثباتم

به حال من نگر،دلبر دلبر

زارو نزارم،جانا زارو نزارم

شیدای توام،تاج سرم،بیا به سرم

رسوای توام،چشم ترم،بنشین به برم

عاشقم کردی جانا دلم را بردی

 به زلف سر کجت دلبر دلبر

گم شده دلم جانا گم شده دلم

به ماه عارضت دلبر دلبر

حل کن مشکلم،جانا حل کن مشکلم

دسته ها : Love - عشقولانه
پنج شنبه ششم 1 1388
قسم به ان ستاره ها                                     که لحظه لحظه با من است
قسم به موج اشک چشم                                که غم گرفته قلب خسته ام
تو اخرین گلا یه ای                                      تو اخرین تبسمی
چه عا شقانه دیدمت!                                    چه عاشقانه خواندمت!
اگر گل امید تو                                              دوباره باز بشکند
تمام لحظه های من                                       پر از ستاره می شود
صدای خنده های من                                     به جای کهکشانی ات
                        غزل غزل سروده می شود.
دسته ها : Love - عشقولانه
سه شنبه بیستم 12 1387

سلام به همه دوستای گلم:

سلامی به وسعت عشق...سلامی به سبکی ابر...به زلالی آب...

به یکدستی آسمان...به لطافت باران...سلامی به امروز...

سلامی به طلوع امروز ...سلام به بهاری دوباره...به تولدی دیگر

میخواهم بابت تمامی انتظارهایی که در طول سال گذشته بر شما تحمیل کردم

 عذر خواهی کنم...بابت تمام نبودهایم...بابت تمام بدقولیهایم...و بابت تمام

 بدیهایم . میدانم در این مدت یک سالروزهای بسیاری را بدلیل اتفاق ناگواری

 که برایم افتاد وکم یا بیش همه در جریان هستید در خدمت دوستان نبودم

 که دوباره بدین طریق از تموم دوستای گلی که یک لحظه هم تنهام نذاشتن

 و با کامنتهای پر از مهر و محبتشون شرمندم کردن و ابراز نگرانیهاشون

 بیشتر و بیشتر مرا بزندگی دوباره دعوت کرد... اما همیشه هیچ کار

خدا بی حکمت نیست همونطور که یه زندگی رو براحتی میگیره همزمان

 به یه زندگی بی ارزش هویت و بها میده و باعث رشد دوبارش میشه

و من همون تولدی دیگر هستم

مردی جدیدی که نادیده های زندگیشو دوباره دید و برای دیده های

 گذشته اش افسوس خورد...نمیدونم اما من زندگی دوباره امو بیشتر

 می پسندم تا ببینم شما از این به بعد نگرشتون نسبت بمن چه خواهد بود؟

همونطور که همه دوستانی که سر میزنند متوجه شدند سعی کردم خیلی

 چیزا رو با این نگرش عوض کنم قالب وبلاگ...اسم وبلاگ و همینطور

 از این به بعد محتوای نوشتاری وبلاگ هم عوض خواهد شد...بهمین

 منظور با عرض تاسف باید خدمت همه دوستان عزیزم اعلام کنم که

 دیگه فرشته ای روی زمین آپ نخواهد شد...

ولی در همینجا به تمام علاقه مندای این سرگذشت اعلام میکنم که:

 منو فرشته هرگز بهمدیگه نرسیدیم از این به بعد پدر فرشته گردانده

 کامل این سرگذشت میشه بطوری که ورق کاملا برمیگرده...من طی

 دوره نقاهتم کاملا فرشته رو از دست دادم...تماسش بکل با

من قطع شده بود و بابک هم دیگه بهم سر نمیزد...روند رو به بهبودم

 نیز به کندی پیش میرفت

هیچ چیز اونجور که بنظر میرسید نبود... تا اینکه یه روز در کمال

 ناباوری با یه کارت دعوت به عروسی فرشته و بابک دعوت شدم...

از توصیف این لحظات متنفرم...عروس داماد

برای ماه عسل به فرانسه رفتن و دیگه هرگز برنگشتن...الان فرشته

 صاحب یه فرزند پسر و یه فرزند دختره که اسم فرزند پسرشونو حسین

 گذاشتن...فرشته دکترای مامایی داره و بابک هرگز ادامه تحصیل نداد...

از چند و چون ماجرای بابک و فرشته هیچی نفهمیدم...

نمیدونم چطور ولی تونسته بود آدرس وبلاگمو پیدا کنه و هر وقت

 فرشته ای روی زمین آپ میشد

یه نظر کوتاه و مختصر بی نشونی میداد و میرفت...کاش حداقل یکشون

 توضیح میدادند که چرا این بلا رو سر من آوردند...بعد از این ماجرا من

 هرگز روحیه گذشته تلخمو بدست نیاوردم

و شکستهای پی در پی باعث شد با وجود طبع شوخ و خندانم آروم بشم

و تو خودم فرو برم...

اینها رو گفتم تا بدون پرداخت به زوایای تاریک و ناگفته ماجرا به حس

 آخر سرگذشتم برسید تا حدودی جبران مافات کرده باشم...باشد

 که دوستای خوبم از تجربه هایی که از رنج و محنت

بدست میاد درس بگیرن و سرشونو ودر جهت هر بادی خم نکنند...

در عوض از این به بعد میخوام داستانی دیگه ای رو آپ بذارم بنام:

 ((عروسک قصه من))...

این داستانو سال شصت وهفت شروع کردم و سال شصت و نه پس

از نوشتن هشتصد صفحه به اتمام رسوندمش...داستانیه از ظهور یه

 عشق...داستانیه از چرخ روزگار...داستان مردیه

که دلش دریاست و عشقش سرشار...بنظر من خوندن اون خالی از

 لطف نیست...مطمئنم با خوندن

اولین قسمت اون از طرفدارهای پرو پا قرص اون خواهید شد...چرا که

هر قسمتش یه حرف تازه ست از رنج و دردی که حسش میکنیم و دم بر نماریم

دسته ها : Love - تنهایی...
سه شنبه بیستم 12 1387
عروس جهان گرچه در حد حسن است      ز حد میبرد شیوه ی بی وفایی
دل خسته ی من گرش همی هست      بخواهد ز سنگین دلان مومیایی


دسته ها : Love - تنهایی...
چهارشنبه شانزدهم 11 1387
دل عا شق به پیامی بسازد   خمار آلوده با جامی بسازد 
مرا کیفت چشم تو کافیست
   ریاضت کش به بادامی بسازد


دسته ها : Love - تنهایی...
چهارشنبه شانزدهم 11 1387

هر آنکه عا شق است از جان نترسد   یقین است از بند و زندان نترسد 


دل عا شق بود گرگ و گرسنه        
ازفریاد چوپان نترسد 

 

دسته ها : Love - تنهایی...
سه شنبه پانزدهم 11 1387
X