ما همیشه صداهای بلند را میشنویم
پررنگ ها را میبینیم
سخت ها را میخواهیم
غافل از این که خوب ها
آسان می آیند بی رنگ میمانند وبی صدا میروند
گفتم : دل می خری ؟
گفتی : چند ؟
گفتم : تنها بس است یک لبخند ...
خندیدی و دلم را ربودی
تا چشم باز کردم رفته بودی
دلم از دستت افتاده بود روی خاک
جای پای تو مانده بود روی آن
از دشمنی تا دوستی یک لبخند از جدایی تا پیوند یک قدم
از توقف تا پیشرفت یک حرکت ازعداوت تا صمیمیت یک گذشت
از شکست تا پیروزی یک شهامت ازعقب گرد تا جهش یک جرأت
از نفرت تا علاقه یک محبت از خست تا سخاوت یک همت
از صلح تا جنگ یک جرقه از آزادی تا زندان یک غفلت