صفحه ها
دسته
لیــنک ویژه دانلود موسـقی
دست نوشته های تنهایی من
ترفند
دلتنگی من غم تنهایی
قالب های بلاگفا
موسقی
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 377410
تعداد نوشته ها : 113
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
 

سازمان میراث فرهنگی و گردشگری گیلان، بنا به ضرورت عملیات مرمت و استحکام بخشی بنای قلعه را در دستور کار خود قرار داده است. با عنایت به شواهد موجود، بنای قلعه از رویش گیاهان هرز و ریشه درختان خودرو، بیشترین صدمه را متحمل می شود؛ به همین منظور گیاه زدایی داخل قلعه و قطع درختانی که برج ها و دیوارها را در معرض خطر جدی قرار می دهند، طی چند مرحله انجام شده، ولیکن با توجه به وسعت زیاد قلعه و شرایط اقلیمی منطقه، این اقدام می باید کماکان ادامه داشته باشد.

 

 

 

کار پژوهش داخل بنا (طی سال های 79، 82، 83)، با جدیت تمام انجام شده، گیاه زدایی و باز کردن مسیر کاوش، قبل از شروع هر فصل پژوهش، ادامه داشته که تاکنون چهار فصل گمانه زنی و پیگردی باستان شناسی، به منظور دستیابی به نکات تازه ای پیرامون سال ساخت بنا، انجام گرفته است و مواد فرهنگی حاصل از این کاوش ها، عبارت اند از: سفال های دست ساز و چرخ ساز (لعابدار و بدون لعاب) که قدمت آنها احتمالاً به دوره صفویه می رسد و چندین نوع کاشی که شامل: کاشی های مثلثی با لعاب یک دست قهوه ای سوخته، کاشی های شش گوش بزرگ به رنگ فیروزه ای و کاشی های تزئینی با لعاب آبی و نقش گل های سفید شاه عباسی که مربوط به دوره صفویه است.

با عنایت به افزایش تدریجی گردشگران، ضرورت داشت تا هر چه سریع تر قسمت میانی قلعه مرمت و امکانات رفاهی مورد نیاز گردشگران فراهم می شد. تأمین آب مورد نیاز از چشمه مجاور و انتقال آن به داخل قلعه از اولین اقدام سازمان است. هم اکنون با ایجاد سرویس های بهداشتی و آب آشامیدنی مشکلی برای گردشگران و همچنین ادامه کار مرمت وجود ندارد. از آنجا که قسمت اعظم قلعه مرمت نشده و ادامه کار می بایست براساس اصول فنی مرمت بناهای تاریخی انجام می پذیرفت، مقدمات کار مستند سازی بنا، با انتخاب مشاور ذی صلاح فراهم و در کار آسیب شناسی، مستند سازی و تهیه نقشه مرمت بنا، با اصول علمی آغاز شده است.

 

 
همچنین با عنایت ویژه کارگروه گردشگری، به اهمیت و جایگاه مهم بنای قلعه رودخان و نقش آن در ایجاد یک قطب بزرگ گردشگری در استان، همزمان با فعالیت های سازمان میراث فرهنگی و گردشگری گیلان، زمینه حضور و سرمایه گذاری بخش خصوصی در پارک جنگلی قلعه رودخان فراهم شده؛ به طوری که پیش طرح ایجاد تأسیسات اقامتی و پذیرایی در محدوده پارک جنگلی قلعه رودخان ارایه شده و در دستور کار کمیته فنی بررسی طرح های گردشگری قرار گرفته است. 
 
نظر به ویژگی های استثنایی بنای قلعه رودخان و طبیعت بسیار زیبا و جذاب آن، و با اقدام هماهنگ سازمان ها و ادارات دولتی نظیر؛ منابع طبیعی، محیط زیست، راه و ترابری، میراث فرهنگی وگردشگری در آینده نزدیک، قلعه رودخان و محیط پیرامون آن، به یکی از قطب های مهم گردشگری کشور، تبدیل خواهد شد.  نظر یادتون نره
دسته ها : علمی - ادب و هنر
سه شنبه بیست و نهم 11 1387

 

 

 

اونی که این جوری بود اون جوری شد

 - یادم هست یک نفر بعد از رمان پر فرو شش، یک کتاب شعر پر فروش هم نوشت. در مقدمه اش نوشته بود" این کتابی است پر از تشبیه ها و استعاره هایی که پرده از اسرار مگو بر می دارند." و توی کتاب نوشته بود:
ماه
کوسه
نقطه ها را بنگر
- یادم هست که یک نفر یک کتاب خریده بود رنگ کراواتش، یک نفر دیگر بهش می خندید. پرسیدم چرا می خندی؟ " گفت: "
عقل ندارد. کراواتش را رنگ کتابش می خرید ساده تر بود که."
- یادم هست یک نفر آمده بود پی " آدم یک دقیقه ای " گفتم نکرد.
- یادم هست یک نفر کتاب هاش را حراج کرد که مبل بخرد، نتوانست.
- یادم هست یک نفر کتاب آشپزی چاپ کرده بود فرو شش خوب نبود. بردندش پیش یک کارشناس. گفت " پس عکس آشپزهاش کو؟"
- یادم هست یک نفر دنبال " کنت مونت کریستو" آمده بود. دادمش، گفت " این نه. اون که من دیدم یه هوا بزرگ تر بود."
- یادم هست یک نفر می خواست کتاب سنگین بخواند " لغت نامه دهخدا " خرید.
- یادم هست یک نفر دیگر می خواست کتاب سنگین بخواند آمده بود پی " هالتر و پرس سینه."
- یادم هست یک نفر آمده بود دنبال کلیات گلستان سعدی.
- یادم هست یک نفر توی مقدمه کتابش نوشته بود که برده بوده کتاب قبلیش را بفروشد، گذاشته بودند توی ترازو.
- یادم
هست یک نفر از کتاب میلیونر شد. قبلش اما میلیاردر بود.
- یادم هست یک نفر آس و پاس بود، از نوشتن و چاپ کردن کتاب " چه گونه میلیونر بشویم" میلیاردر شد.
- یادم هست یک نفر کارگردان بود، پرسید ازم "کتاب دوبله نشده ندارید؟ " بعد که دید نمی فهمم چه می گوید گفت " زبان اصلی منظورمه."
- یادم هست یک نفر کتاب نوشته بود، فروش نمی رفت. می پرسید" دادگاه مادگاه آشنا نداری؟ "
- یادم هست یک نفر می پرسید " این راسته بوک شاپ نداره ؟ همش کتاب فروشیه؟"
- یادم هست یک نفر فقط کتاب جلد سفید می خرید، ما هم جلد سفید می چسباندیم به کتاب ها.
- یادم هست یک نفر آمده بود " کج و کوله در متروی لندن" می خواست، آخر معلوم شد منظورش " گوژپشت نوتردام " بوده.
- یادم هست یک نفر آمده بود یک کتاب خوب اخلاقی می خواست. پرسیدم چه جورکتابی؟ گفت می خوام بدم به دوستم اینقدر برام لنگ نگیره.
- یادم هست یک نفر " سه قطره خون " ساعد هدایتی را می خواست.
- یادم هست یک نفر می پرسید " شما که تو کار کتابی یه راهنمای کن این پسر من می خواد هنرپیشه بشه چی کار کنه. استعدادش هم خوبه ها. چشاش سبز رگه داره."

- یادم هست یک نفر " فریاد زنان در اعماق قرون و اعصار" می خواست ، سه هزار جلد. گفتم " برای چی؟ " گفت " می سوز و نمیشون. سه هزار نفر مثل خودم رو نجات می دم."
- یادم هست یک نفر آمده بود با کشکول و تبرزین و اینجور چیزها کتاب " زن خوب فرمان بر پارسا" می خواست.
- یادم هست یک نفر آمده بود می پرسید " ببخشید، کتاب من امروز چند نسخه فروش رفته؟ "
- یادم هست یک نفر آمده بود کارت اینترنت می خواست گفتم نداریم. گفت " خوب درش رو ببندین دیگه."
- یادم هست یک نفر کتاب آشپزی نوشته بود، خیلی هم پرفروش. این جوری که" مواد لازم: هر چه دوست دارید. دستور پخت: مواد لازم را بریزید توی قابلمه و درش را بگذارید.
- یادم هست یک نفر یک روز که جلوی دانشگاه بزن بزن بود، آمد تو و نفس زنان پرسید " ببخشید آقا! چهار راه بعدی از کدوم طرف می رن ؟" شنیده بود کتک خورها رفته اند چهار راه بعدی.
- یادم هست یک نفر آمده بود و زندگی " این یارو ریشوئه که تو تبلیغ سن ایچ می گه" رو می خواست. یک جلد چه گوارا دادم دستش .
یادم هست یک نفر پرسید " به من بگو چرا" دارید؟ شاگرد تازه کارم گفت " به خودمون مربوطه که چرا داریم."


دسته ها : ادب و هنر
سه شنبه بیست و نهم 11 1387
X